top
داستان | واحد کار عید قربان

داستان | واحد کار عید قربان

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده: برای آشنایی کودکان با عید قربان در این پست داستان آورده شده است.

داستان | واحد کار عید قربان
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ  کس نبود .یکی ازپیامبرهای خوب خدا اسمش حضرت ابراهیم بود . او بک پسر داشت که اسمش اسماعیل بود یک روز یکی از فرشتگان خوب خدا که اسمش جبراییل بود پیش حضرت ابراهیم آمد
و گفت:خداوند به تو فرمان میدهد که حضرت اسماعیل را به ما هدیه بدهی حضرت ابراهیم با خودش گفت:من که یک پسر بیشتر ندارم ولی چون خدا گفته باید حرفش را گوش کنم .به همین دلیل به حضرت اسماعیل جریان را گفت وحضرت اسماعیل هم گوش کرد .حضرت ابراهیم همراه پدرش به بالای کوه رفتند تا آنجا این کار را انجام دهند وقتی به آنجا رسیدند حضرت ابراهیم که می خواست اسماعیل را هدیه بدهد.                                                
ناگهان صدای گوسفندی شنیده شد .
فرشته خدا جبراییل به آنجا آمدو گفت:خدا این گوسفند را برای تو فرستاده تا آن را به جای اسماعیل هدیه بدهی ابراهیم خیلی خوشحال شد وگوسفند را قربانی کرد وگوشتش را بین فقرا تقسیم کرد (در اینجا باید مربی قربانی کردن ومراسم عید قربان را برای کودکان  توضیح دهد)ابراهیم واسماعیل خیلی خوشحال شدند که به حرف خداگوش کرده بودند.
 
 
 
والدین و مربیان گرامی میتوانید برای آشنایی کودک دلبندتان با عید قربان از این داستان استفاده کنید.


مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات