top
قصه| واحد کار مهارت‌های زندگی | داستان میمون بی‌ادب

قصه| واحد کار مهارت‌های زندگی | داستان میمون بی‌ادب

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده: در این پست قصه‌ای در رابطه با مودب بودن و جهت آشنایی با حیوانات وحشی آورده شده است. این قصه مناسب رده‌ی سنی 4 تا 7 سال است.

قصه| واحد کار مهارت‌های زندگی | داستان میمون بی‌ادب

 

داستان میمون بی‌ادب
یکی بود یکی نبود در یک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط درختها زندگی می‌کردند در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود.
همیشه روی شاخه‌ای می نشست و به یک نفر اشاره می‌کرد و باخنده می‌گفت اینو ببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو و زشته و بعد قاه قاه می‌خندید.یکی بود یکی نبود در یک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط درختها زندگی می‌کردند در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود.همیشه روی شاخه‌ای می نشست و به یک نفر اشاره می‌کرد و باخنده می‌گفت اینو ببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو و زشته و بعد قاه قاه می‌خندید.
هر چه مادرش او را نصیحت می‌کرد فایده‌ای نداشت.
تا اینکه یک روز در حال مسخره کردن بود که شاخه شکست و قهوه ای روی زمین افتاد.
مادرش او را پیش دکتر یعنی میمون پیر برد.
دکتر اورامعاینه کرد وگفت دستت آسیب دیده  و توباید شیرنارگیل بخوری تا خوب شوی.
چند دقیقه بعد قهوه‌ای بقیه میمونها را دید که برایش شیر نارگیل آورده بودند.
او خیلی خجالت کشید و شرمنده شد و فهمید که ظاهر و قیافه اصلاً مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره،برای همین ازآن‌ها معذرت خواهی کرد و هیچوقت دیگران را مسخره نکرد.


مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات