top
قصه صوتی آسمان آبی

قصه صوتی آسمان آبی

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده: جهت آشنایی کودکان با روز درختکاری این قصه آورده شده است. این قصه مناسب رده سنی 5 تا 7 سال است.

قصه صوتی آسمان آبی
قصه صوتی آسمان آبی
 

شهر بزرگی بود که آدم های جورواجور توش زندگی می کردند. توش بچه بود، مامان بود، بابا بود خاله، دایی، عمه، عمو، مامان بزرگ، بابا بزرگ، خلاصه هر کسی که فکرش رو بکنی . مردم این شهر یه ویژگی داشتند. ویژگیشون هم این بود که خیلی بچه های شهر براشون مهم بودند. تمام فکر و ذکرشون هم این بود که چه کاری رو چطور انجام بدهند که زندگی بچه ها در آینده  آروم و سالم و شاد باشه.
 
یه روزی که قرار بود همه آدمها برند سر کار و زندگیشون و بچه ها هم برند مدرسه و مهد کودک، پیرمردی وسط میدون شهر ایستاد و داد زد. آهای مردم بیایی جمع شید حرف دارم. می خواهم بهتون یه چیزی بگم.
 

مردم وقتی صدای پیرمرد رو شنیدند همگی دور میدون جمع شدند. هر کسی هم که صداشو نشنیده بود از دوستاش شنید و خبردار شد که همه مردم دور میدون جمعند. قراره پیرمردی که خودش می گه پدربزرگ همه بچه های شهره براشون حرف بزنه و یه چیزهایی بهشون بگه .
 

خلاصه می دونین بچه ها بهشون چی گفت . پیرمرد بهشون پیشنهاد داد که فردا روز درختکاری اعلام بکنن و همه دستشون یه نهال باشه و بیارند بکارند.
 

بزرگترها از این پیشنهاد خیلی استقبال کردند. به نظرشون خیلی کار خوبی می اومد. بچه ها هم خوشحال بودند از اینکه می تونن یه کار جدیدی تجربه کنند و برند توی طبیعت با هم بازی کنند. اما براشون سوال بود چرا حالا درخت. چرا باید درخت بکاریم. چرا خب جاش فوتبال بازی نکنیم. چرا جاش قایم باشک بازی نکنیم. چرا بادبادک هوا نکنیم. چرا باید درخت بکاریم.
 

در جواب این حرفای بچه ها، بزرگترها بهشون می گفتند که این درخت هایی که شما می کارین یه روزی همشون به کمک شما می آیند . اما چطوری؟ نگفتند. بچه ها هم نمی دونستند. شما می دونید؟ بیاین قصه رو گوش کنیم حتما آخر قصه می فهمیم.
 

 

 

download



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات